با سلام و وقت بخیر خدمت تمامی بینندگان ضیافت فرهنگی شماره دو، به برکت فرارسیدن نیمه شعبان ولادت منجی بشریت حضرت مهدی (عج) ، دومین شماره از مجموعه ضیافت فرهنگی را با یاری دوستان در پایگاه به حکایاتی از زندگی حضرت آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی (ره) اختصاص داده ایم تا بتوانیم با این عالم ربانی آشنایی بیشتری پیدا کنیم و همه ما بتوانیم به نحو احسن از مطالب ارائه شده در زندگی خودمان استفاده کنیم .
شما همراهان گرامی می توانید در انتهای همین مطلب فایل PDF این مطلب را دریافت نمایید. و برای آگاهی بیشتر عزیزانتان از ابعاد گوناگون زندگانی این عالم ربانی در اختیارشان قرار دهید . لازم به ذکر است که زندگی نامه این عالم ربانی در کتابی تحت عنوان “بر قله پارسایی” به کوشش عبد الکریم کوهستانی گردآوری شده است.
مراقبت در غذا
حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی در این باره فرمودند: آیت الله کوهستانی درباره تأثیر غذا در انسان می فرمودن :اثر غذا در آدم بسیار زیاد است.
انسان وقتی غذا می خورد بخشی تبدیل به خون می شود و به مغز می رسد، در نتیجه اگر غذا طیّب و طاهر نباشد بر افکار انسان ها اثر می گذارد و این فکرهای شیطانی ناشی از تاثیر آن غذای ناپاک است . من خود گاهی که می نشینم اگر فکرهایی به ذهنم بیاید ، بلافاصله می اندیشم که امروز چه چیزی خورده ام
پرهیزگاری در کودکی
معظم له ماجرای جالبی از دوران کودکی خویش را این چنین تعریف نموده اند : در دوران کودکی یکی از بچه های محل برای خوردن سیب مرا داخل باغی برد. او بر بالای درخت رفت و از آن بالا سیب می انداخت و من برای گرفتن سیب زیر درخت بودم. همین که خواستم اولین سیب را از زمین بردارم (( گزنه ))دستم را گزید ، من نیز به سرعت دستم را کشیدم. دستم ورم کرده بود و از زهرش احساس ناراحتی می کردم.
با خودم گفتم: عذاب دنیا که این قدر سوز دارد ، وای به حال عذاب آخرت. با شتاب از باغ بیرون آمدم.
عفو و گذشت
رسول گرامی اسلام (ص)می فرماید: (( علیکم بالعفو فان العفو لایزید العبد الا عزا فتعافوا یعزکم الله؛ گذشت را پیشه خود سازید که عفو بر انسان جز عزّت نمی افزاید، پس عفو کنید تا خداوند سربلندتان گرداند.))
یکی از شاگردان معظم له از ایشان نقل کرد که فرمودند: من هر سال شب عید فطر همه کسانی را که در حق من ظلم و جفا نمودند می بخشم.
فریاد چای حرام !
مرحوم حجت الاسلام میر نعیم حسینی که از پرورش یافتگان معظم له بود، می گوید: روزی مرحوم آقا جان برای من فرمود:
« یک وقتی منزل کسی رفته بودم، برایم چایی آوردند و دیدم که چایی داد می زند و می گوید مرا نخور من حرامم. »
برای منبر قیمت نگذار
حجت الاسلام سید خلیل حسینی رکاوندی می گوید:
« آیت الله کوهستانی به من سفارش نمود که اگر دعوت منبری را قبول کردی برای منبر قیمت تعیین نکن، زیرا هر کس گذاشت مزد خود را گرفته و دیگر در آخرت مزد ندارد. »
سنگینی وظیفه روحانیون
بارها در موعظه های خود می فرمود:
« روحانیت مثل پارچه سفیدی است که اگر لکه یا سیاهی کوچکی به آن برسد، فوراً از دور پیدا می شود، پس روحانیت باید وظیفه خود را بدانند و مواظب باشند. »
شرط طلبه کامل
در نصیحت به طلبه ها می فرمود:
« طلبه ای که نماز شب نخواند و به نماز جعفر طیار ( در هفته یک بار) اهتمام نداشته باشد، من او را طلبه کامل نمی دانم. طلبه باید از مکروهات اجتناب کند تا دیگران از محرمات بپرهیزند و به مستحبات روی آورد تا مردم به واجبات اهمیت بدهند. »
در حوزه از دنیا خبری نیست !
در ضمن اندرزهای همیشگی خویش به طلاب می فرمود:
« آقایان اگر دنیا می خواهید لطفاً راه دیگری در پیش گیرید، در اینجا از دنیا خبری نیست عمرتان را تلف نکنید و بروید و اگر آخرت را طالبید، بکوشید که با تنبلی به دست نمی آید. تقوا پیشه کنید، خود را بسازید که شما باید نمونه فضیلت جامعه باشید.»
توصیه به کتاب معراج السعادة
حجت الاسلام و المسلمین سید محّمد مفیدی می گوید: روزی حضرت آقاجان به مدرسه تشریف آوردند و در ضمن نصایحی به طلاب فرمودند:
دوست دارم کتاب (( معراج السعاده)) حداقل روزی یک صفحه برای طلاب تدریس شود، آن گاه فرمود: من خودم وقتی به مشهد یا نجف رفتم، تصمیم گرفته بودم روزانه یک صفحه از (( معراج السعاده)) را بخوانم و متعهّد شوم که بر وفق آن عمل کنم و موفق هم شدم ؛ یعنی تمام کتاب را به دقّت مطالعه و طبق آن عمل کردم.
در جمله ای دیگر به یکی از مدرسین حوزه فرمودند:
« به طلبه ها سفارش کنید همان طور که بعد از نماز صبح قرآن قرائت می کنند دو صفحه کتاب اخلاقی مرحوم ملا احمد نراقی را هم مطالعه کنند. »
اهمیت تقوا
در باب اهمیت تقوا می گفتند:
« طلبه اگر نتوانست به حد بالایی از علم و سواد برسد حتماً باید تقوا داشته باشد، چرا که همان تقوای او خدمت می کند.»
برکت نماز شب
طلبه ای نزد معظم له آمد و گفت: خرجی من تمام شد، از شما کمک می خواهم. آقا پرسید:
« نماز شب می خوانی؟ »
گفت بله!
آقا جان در جواب فرمود:
« راست نمی گویی طلبه ای که نماز شب بخواند بی خرجی نمی ماند.»
ثمره انفاق
روزی دو تن از فرزندان خردسال مرحوم آقا جان به حمام رفته بودند، چون هوا سرد بود مادرشان برای گرم کردن فضای سرد حمام مقداری زغال آتش کرد و منقل را داخل حمام برد و خود برای رسیدگی به کارهای منزل آنان را تنها گذاشت.
چون زغال ها کاملاً آتش نگرفته بود گاز زغال هر دوی آنان را بی هوش کرد؛ به طوری که صدای آنان در اثر خفگی در سینه حبس شده بود و نمی توانستند از کسی کمک بخواهند.
در این حال که آقا جان به طور اتفاقی نزدیک حمام رفته بود متوجه گردید که صدای ضعیفی از داخل حمام می آید بی درنگ در حمام را باز کرد دید که هر دو فرزندش بی حال داخل حمام افتاده اند. فوراً هر دو را بیرون آوردند و مقداری آب به صورتشان پاشیدند تا این که به هوش آمدند و از مرگ حتمی نجات پیدا کردند.
معظم له نجات یافتن دو فرزندش را بدون حکمت نمی یافت، از این رو در جست و جوی حکمت آن برآمد و از مادرشان پرسید:
« شما امروز چه کاری انجام داده اید؟ »
مادر گفت: کار ویژه ای نکرده ایم جز این که اول صبح دو تن از طلبه ها برای نان مراجعه کرده بودند که به هر کدام، یک قرص نان دادم
آقا متوجه جریان گردید و فرمود:
« دو تا نان دادی و دو تا بچه گرفتی.»
علم ملاک نیست
عالم بزرگوار آقا سیّد جعفر موسوی اظهار داشت که آقاجان می فرمودند
« گذاشتن عمامه آسان است، ولی حفظ کردن و نگه داشتن حرمت آن مشکل است. »
آقاجان علم همراه با عمل را می خواست؛از این رو می فرمود:
« اگر علم ملاک باشد شیطان از همه عالم تر است، عمل مهّم است. »
چرا نماز شب نمی خوانی ؟
حجت الاسلام سید علی جبارزاده می گوید:
یکی از فاضلان برای من گفت: هنگامی که در حوزه علمیه کوهستان در حیاط حسینیه قدم زنان کتاب درسی ام را می خواندم. در آن حال یکی از ارادتمندان معظم له با ایشان مشغول صحبت بودند.
آن فرد از آقا جان تقاضای استخاره کرد. آقا دست برد در جیب قبای خود که تسبیح بگیرد و استخاره نماید. متوجه شد که در جیبش تسبیح نیست.
رو به من کرد و فرمود:
« پسرم تسبیح داری؟ »
عرض کردم: بله، بلافاصله تسبیح خود را تقدیم کردم! آقا جان تسبیح را که از من گرفت، یک نگاه به تسبیح کرد و نگاهی دیگر به من و فرمود:
« بابا جان چرا نماز شب نمی خوانی؟ تسبیح تو نشان می دهد که نماز شب نمی خوانی! طلبه باید نماز شب بخواند. »
عرض کردم: از این به بعد نماز شب می خوانم.
احتیاط کنید
یاد آور شدیم که اندرزهای معظم له حکیمانه و حساب شده بود ؛ یعنی با نگاهی که به شخص می انداخت روحیات او را در می یافت و با ظرافت خاصی وی را پند می داد.
یکی از ارادتمندان معظم له می گوید:
روزی جهت عرض ادب و دست بوسی خدمت آقا جان کوهستانی رسیدیم، اوایل طلبگی من بود، جمعی نزد ایشان نشسته بودند؛ هنگامی که جهت تجدید وضو برخاستند متوجه حقیر شد و دست مبارک خود را در گردن من انداخت، مثل پدری مهربان از من احوالپرسی کرد و این برخورد محبت آمیز سخت مرا مجذوب ایشان کرد، آن گاه فرمود:
« تا به حال شتر دیده ای؟ »
عرض کردم خودش را ندیدم، ولی عکسش را در کتاب دیدم. سپس گفتند:
« در میان حیوانات اهلی شتر بیش تر از حیوانات بار می شود، اگر اسب را پنجاه من گندم بار کنند شتر را یکصد من گندم بار می کنند. با توجه به این که بارش سنگین است، همیشه سالم است، چون جلوی پای خود را نگاه می کند.
شما اول طلبگی تان است، اول جوانی شماست خیلی احتیاط کنید. مقداری آهسته تر حرکت کنید در مسائل و حوادث روز با شتاب تصمیم نگیرید.»
بعد گفتند:
« فهمیدی چه گفتم؟ »
من با کمال خوشحالی عرض کردم بلی آقا جان.
گدایی
در مورد این که انسان باید از خداوند بخواهد که او را نجات دهد، می فرمود:
« گدایی، گدایی را آدم باید خودش بخواهد؛ گدایی من به درد دیگران نمی خورد.»
التماس دعا
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« آبان | ||||||
۱ | ۲ | |||||
۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ |
۱۰ | ۱۱ | ۱۲ | ۱۳ | ۱۴ | ۱۵ | ۱۶ |
۱۷ | ۱۸ | ۱۹ | ۲۰ | ۲۱ | ۲۲ | ۲۳ |
۲۴ | ۲۵ | ۲۶ | ۲۷ | ۲۸ | ۲۹ | ۳۰ |